درس و بحث

در این وبلاگ هر مطلب علمی را میتوانید.....

درس و بحث

در این وبلاگ هر مطلب علمی را میتوانید.....

حکومت سعودی و پیوندش با آموزه های وهابی

عقب نشینی تدریجی و بلندمدت امپراتوری عثمانی در بالکان و پیشرفت بریتانیا در هند هر چند که در منطقه ای بسیار دورتر از عربستان قرار داشت اما تاثیر آن در عثمانی از یک طرف و از طرف دیگر در خلیج فارس محسوس بود و مسلما در میان زائرینی که هر ساله از تمام نقاط جهان اسلام به عربستان می آمدند بازتاب گسترده ای داشت. خشم و غضب وهابیون در وهله اول نه متوجه خارجیان بلکه متوجه کسانی که اسلام را از درون مورد تحقیر و اهانت قرار می دادند نشانه رفت: از یک طرف کسانی که در تلاش برای اصلاحات تجددگرایانه بودند و از طرف دیگر کسانی که از نظر وهابیون به دنبال فساد و تباهی میراث اسلام ناب پیامبر و پیروان او بودند از اهداف بسیار نزدیک آنان به شمار می رفتند.آنان همچنین به شدت با هر نوع مکتب و برداشتی از اسلام اعم از شیعه و سنی به غیر از برداشت خود مقابله می کردند. آنان به خصوص با صوفی گری مخالفت می کردند و نه فقط تصوف و تساهل آنان بلکه مراسم و مناسک آنان را نیز که همانند کفار می دانستند محکوم و سرزنش می کردند. آنان هر کجا که می توانستند عقاید خود را در حد اعلای خشونت و وحشیگری تحمیل می کردند، مقابر را تخریب می کردند و به هتک حرمت اماکن مقدس و کسانی که آنان را «ستایشگر گمراه» می نامیدند می پرداختند و تعداد زیادی از کودکان و زنانی را که موفق به مواجهه با معیارهای اصیل و معتبر اسلامی نشده بودند قتل عام می کردند. عمل دیگری که توسط ابن عبدالوهاب رایج شد محکوم کردن سوزاندن کتاب ها بود. این کتاب ها در اصل شامل آثاری در زمینه الهیات و حقوق بود که به نظر می رسید مخالف عقاید وهابی گری باشد. سوزاندن کتاب ها اکثرا با خلاصه ای از بیوگرافی کسانی که آن را تالیف، رونویسی و یا تدریس کرده بودند همراه بود.دومین پیوند و اتحاد میان عقاید وهابی و قوای سعودی از اواخر حکومت عثمانی شروع شد و تا به امروز هم ادامه دارد. دو حادثه مهم در قرن ۲۰ جنبش وهابی را به بزرگترین نیرو در جهان اسلام و ماورای آن تبدیل کرد. یکی از اینها توسعه و تثبیت پادشاهی سعودی بود.در اواخر حکومت امپراتوری عثمانی شیخ عبدالعزیز ابن سعود متولد ۱۸۸۰ دوران حکومت ۱۹۰۲ تا ۱۹۵۳ در جنگ میان دولت عثمانی و نیروهای گسترده بریتانیا در شرق عربستان نقش ماهرانه ای را ایفا کرد.او در دسامبر ۱۹۱۵ معاهده ای را با انگلیس امضا کرد که به موجب آن در حین حفظ استقلال خود در صورتی که مورد حمله قرار گیرد کمک مالی و قول همکاری انگلیس را به دست می آورد. پایان جنگ و فروپاشی امپراتوری عثمانی بدانجا منتهی شد که او به تنهایی در مقابل بریتانیا قرار گرفت. او در این توافقات به خوبی موفق شد و توانست قلمرو موروثی خود را در مراحل متوالی گسترش دهد. بالاخره در سال ۱۹۲۱ دشمن دیرین خود ابن رشید را در مناطق نجد شمالی شکست داد، سرزمین های او را تسخیر کرد و عنوان سلطان نجد را برای خود برگزید.این مرحله منجر به جنگ سرنوشت سازی برای کنترل حجاز شد. این سرزمین دو شهر مقدس مسلمانان، مکه و مدینه را در برمی گیرد که توسط اعضای خاندان هاشمی که از فرزندان و اسلاف پیامبر بودند برای مدت بیش از هزار سال اداره می شد و در اواخر قرن اخیر تحت حاکمیت امپراتوری عثمانی درآمده بود. از نظر ابن سعود تشکیل خانواده سلطنتی هاشمی در عراق و اردن که ریاست و رهبری آن را شاخه های مختلفی از این خانواده به عهده داشتند به عنوان بخشی از روند بازسازی ایالات عرب حکومت عثمانی سابق بعد از جنگ جهانی اول تهدیدی علیه قلمرو او به شمار می رفت. بعد از سال ها تیرگی روابط، ملک حسین پادشاه حجاز دو مسئله را مستمسک قرار داد: اول اینکه خود را خلیفه خواند و دیگر اینکه از پذیرش زائرین وهابی برای زیارت شهرهای مقدس امتناع کرد.از این رو ابن سعود هم در اقدامی تلافی جویانه در سال ۱۹۲۵ به حجاز حمله کرد.جنگ و غلبه سعودی ها موفقیت بزرگی بود. نیروهای آنها ابتدا مکه را تصرف کرده و بعد از آن در ۵ دسامبر ۱۹۲۵ بعد از یک محاصره ۱۰ ماهه مدینه به راحتی تسلیم شد.دو هفته بعد ملک علی که جانشین پدرش حسین شده بود از نایب کنسول انگلیس در جده خواست تا به ابن سعود اطلاع دهد که او به علت دلایل شخصی از حجاز صرف نظر کرده است. این به منزله استعفا تلقی شد و روز بعد نیروهای سعودی وارد جده شدند. حال دیگر راه برای ابن سعود باز بود تا خود را در هشتم ژانویه ۱۹۲۶ به عنوان پادشاه حجاز و سلطان نجد و سرزمین های تابعه اعلام کند. حکومت جدید بلافاصله توسط قدرت های اروپایی به رسمیت شناخته شد. به خصوص شوروی در ۱۶ فوریه در پیامی دیپلماتیک به ابن سعود نوشت: «... براساس حق تعیین سرنوشت و آزادی اراده و به نشانه احترام به اراده مردم حجاز به نحوی که در انتخاب خود شما را به عنوان پادشاه معرفی کرده اند....» معاهده ای نیز بین ابن سعود و بریتانیای کبیر مبنی بر به رسمیت شناختن استقلال کامل پادشاهی سعودی در تاریخ ۲۰ مه ۱۹۲۶ منعقد شد. برخی دیگر از کشورهای اروپایی نیز چنین کردند.در مقابل به رسمیت شناختن مسلمانان به کندی و با اکراه صورت می گرفت. یک هیات مسلمان هندی از جده بازدید کرد و خواستار آن شد که شاه اداره امور شهرهای مذهبی را به کمیته ای از نمایندگان که از جانب تمامی کشورهای مسلمان منصوب باشند واگذار کند، ابن سعود هیچ پاسخی به این درخواست نداد و هیات اعزامی را از راه دریا به هندوستان بازگرداند. در ژوئن همان سال او کنگره کشورهای اسلامی را در مکه تشکیل داد و از پادشاهان، روسای جمهوری کشورهای مستقل مسلمان و نمایندگان سازمان های اسلامی در کشورهایی که حکومت اسلامی نداشتند دعوت به عمل آورد. ۶۹ نفر از سراسر جهان اسلام در این کنگره شرکت کردند. ابن سعود در سخنرانی خود برای آنان تفهیم کرد که در حال حاضر او فرمانروای حجاز است و تعهد کرد که وظایف خود را به عنوان متولی شهرهای مقدس و محافظ اماکن زیارتی انجام خواهد داد اما اجازه هیچ گونه دخالت خارجی در اجرای این امور را نخواهد داد.در آن زمان این عمل او سخنان مختلفی را از جانب میهمانان در پی داشت. برخی اختلاف عقیده داشتند و رفتند و برخی دیگر پذیرفتند و فرمان جدید را به رسمیت شناختند. آنچه در میان گروه اخیر قابل توجه بود هیات نمایندگی مسلمانان در اتحاد جماهیر شوروی بود که رهبر آنها در گفت وگویی که با آژانس خبری شوروی TASS داشت اعلام کرد که کنگره کشورهای اسلامی ملک ابن سعود را به عنوان متولی اماکن مقدسه به رسمیت شناخته اند. او همچنین درخواست واگذاری بخشی از اردن به پادشاهی حجاز و به طور کلی حمایت از ابن سعود را مطرح کرد. شناسایی از جانب دولت های اسلامی و اکثر کشورهای عربی کمی به درازا کشید. معاهدات دوستی با ایران و ترکیه در سال ۱۹۲۹، با عراق در سال ۱۹۳۰ و با اردن در سال ۱۹۳۲ منعقدشد. الحاق حجاز به دولت سعودی تا امضای توافقنامه مه ۱۹۳۶ توسط مصر رسما به رسمیت شناخته نشد.در این میان ابن سعود به سرعت شروع به سازماندهی مجدد و بازسازی پادشاهی وسیع خود کرد و در سپتامبر ۱۹۳۲ تشکیل کشور واحد و یکپارچه ای به نام پادشاهی عربستان سعودی را علنا اعلام کرد. سال بعد پسر بزرگ خود سعود را به عنوان وارث تاج و تخت خود تعیین کرد.در همان سال با امضای قراردادی در ۹ مه ۱۹۳۳ بین وزیر دارایی سعودی و نماینده استاندارد اویل کالیفرنیا پیشرفت های مهم و موثری در منطقه دیده شد. امروز سیاست های سعودی و آموزه های وهابی بر یک پایه اقتصادی محکم استوار است.منافع غرب در نفت خاورمیانه به اوایل قرن بیستم بازمی گردد که در اصل توسط شرکت های انگلیسی، آلمانی و فرانسوی اداره می شد. منافع آمریکا در اوایل دهه ۱۹۲۰ با افزایش نگرانی درباره کاهش منابع داخلی نفت و ترس از امتیازات انحصار اروپائیان در مورد نفت خاورمیانه آغاز شد. در ابتدا شرکت های آمریکایی به عنوان شریک درجه دو اتحادیه اروپایی وارد بازار نفت خاورمیانه شدند. استاندارد اویل کالیفرنیا اولین شرکت آمریکایی بود که تعهدات مهمی را در زمینه اکتشافات نفتی به عهده گرفته بود. استاندارد اویل نهایتا بعد از تلاش های بی نتیجه در کشورهای حوزه خلیج فارس به سعودی ها روی آورد و در سال ۱۹۳۰ اجازه انجام اکتشافات زمین شناسی در ایالات شرقی را از آنان درخواست کرد. ملک ابن سعود در ابتدا این درخواست را رد کرد اما بعدها طی مذاکراتی که در قرارداد ۱۹۳۳ به اوج خود رسیده بود آن را پذیرفت. بدون شک یکی از عواملی که منجر به تغییر نظر پادشاه شد بحرانی بود که از سال ۱۹۲۹ آغاز شد و موجب زوال گسترده اموال و دارایی های پادشاهی عربستان شده بود.کمتر از ۴ ماه بعد از امضای قرارداد، اولین گروه زمین شناسان آمریکایی وارد مناطق شرقی عربستان شدند. در پایان سال عملیات اکتشافی به خوبی پایه ریزی شد و از سال بعد گروه های آمریکایی شروع به استخراج و صدور نفت کردند. روند توسعه و پیشرفت به دلیل جنگ جهانی دوم دچار وقفه شد اما بعد از خاتمه جنگ ادامه یافت: شاید برخی علایم و شاخص های توسعه را بتوان در قالب تعداد میلیون ها بشکه ای که در عربستان استخراج شده مورد بررسی قرار داد: ۳۲۱ و ۱۹۴۵ ۶۳۵۶ و ۱۹۵۵ ۸۸۰۴ و ۱۹۶۵ ۵۵۲۸۲ و ۱۹۷۵
جریان خارجی صدور نفت و متقابلا جریان داخلی ورود ثروت تغییرات وسیعی را در پادشاهی عربستان سعودی، در ساختار داخلی و روش زندگی آن و در نقش تاثیر خارجی آن در کشورهای مصرف کننده نفت و بسیار قوی تر در جهان اسلام منجر شد. مهم ترین تغییر در تاثیر وهابی گری و نقش مبلغین آن رخ داد. اما حالا وهابی گری از عقاید رسمی و مورد تایید
با نفوذ ترین حکومت در جهان اسلام به شمار می رفت. حکومتی که متولی دو مکان مقدس اسلامی و میزبان مراسم زیارتی سالیانه ای است که میلیون ها مسلمان را از سرتاسر جهان اسلام برای شرکت در مراسم و تشریفات مذهبی به سوی خود می کشاند. در همین زمان واعظان وهابی منابع مالی گسترده ای را در اختیار داشتند که از آن برای ترویج و گسترش تفاسیر خود از اسلام استفاده می کردند. حتی در کشورهای غربی در اروپا و آمریکا که از نظام آموزشی خوبی برخوردارند مراکز وهابی تنها مرکز آموزش عقاید اسلامی هستند که در دسترس تازه مسلمانان و والدین مسلمانی که آرزو دارند اصول بنیادین دین موروثی خود و آداب و رسوم فرهنگی آن را به فرزندان خود بیاموزند قرار دارند.این تعالیم و آموزه ها در مدارس خصوصی، سمینارهای مذهبی، مساجد، اردوگاه های تفریحی و اکثرا در زندان ها میسر و مهیا می شد. در عرف سنتی اسلام اصطلاح «مدرسه» به معنای مرکزی برای آموزش عالی، دانش پژوهی، تدریس و تحقیق به شمار می رفت. مدارس کلاسیک اسلامی پایه و از بسیاری از جهات نمونه ای از دانشگاه های بزرگ اروپا در قرون وسطی بودند. دولت آلمان عموما هیچ نظارتی بر آموزش های مذهبی گروه های اقلیت ندارد.درعوض دولت ترکیه کاملا مراقب چنین مسائلی است. در اروپا و آمریکا به علت بی میلی دولت به درگیر کردن خود با مسائل مذهبی، تدریس اسلام در مدارس و سایر اماکن عموما و به طور کلی تحت نظارت حکومت نیست. این موقعیت به شدت مورد توجه ثروتمندان و مومنان و آزاداندیشان قرار گرفت.
(http://salaf.blogfa.com/post-414.aspx )
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد